یکی از فانتزیام اینه قبل از حموم رفتن یه لیوان آبمیوه پر کنم و بذارم روی میز و بعدش برم دوش بگیرم و بیام بیرون ! اونوقت یهو با تعجب به لیوان روی میز نگاه کنم و بگم : عه ! مرسی عزیزم بازم که برام آبمیوه گذاشتی ! و با لذت خاصی بخورم ! دیوونه هم خودتی
یکی از فانتزیام اینه که : با جفت پا برم تو صورت و کل اعضاء و جوارح کسی که نیم ساعت براش حرف میزنی آخرش میگه : نمیدونم چی بگم ، هر طور صلاحته ! خو لامصب من دارم باهات مشورت میکنم
یکی از فانتزیام اینه که : توی بیمارستان ، پرستار از اتاق عمل سریع میاد بیرون و داد بزنه : آقای دکتر ، آقای دکتر ، بیمار داره از دست میره ! من درحالی که لبخندی پر معنا برلب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم . . . پرستار بلندتر و با التماس میگه : آقای دکتر لطفا عجله کنید ، قلبش از حرکت ایستاده من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم . . . ایندفعه همهء پرستارا و دکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر ، آقای دکتر ، بیمار داره میمیره من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهره تک تکشون نگاه میکنم و میگم : آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار ناپدیدشم . . .
یکی از فانتزیام اینه که : قبل مرگم وصیت کنم هرکی تو مراسم ختمم گفت : ” خدابیامرزتش ، راحت شد ” با لبه ی سینیه حلوا بکوبن دهنش اونم راحت شه بیاد پیش من ! والا ، اصاب مساب ندارما !
یکی از فانتزی هام اینه که : چندتا زن با هم بگیرم ، بعد خعلی با هم مهربون و همدل باشن هی صداشون کنم عَیالات متحده ! از همین الان هم میتونید منو مرده فرض کنید
یکی از فانتزیام اینه که : شکست عشقی بخورم ، در حد ایران ، مالدیو ! بعد با یه پاکت سیگار ( ترجیحا مارلبورو قرمز پایه بلند ) بیفتم تو خیابونا ( بی ام دبلیوم تعمیر گاهه ) و همین جوری قدم بزنمو و سیگار بکشم ! بعد یکی بیاد از من به پرسه آقا آتیش داری ؟! منم بگم تو دلم عآره ! بعد یارو سیگارش رو بیاره سمت دلم که روشن کنه ! منم بهش بگم ، عـــه آغآ اینجارو ، بابات پشت سرته ! بعد تا یارو برگشت ، برم تو افق محو بشم ! وقتی هم میرم افق از مغاز یه بسته تیغ ( ترجیحا تیغ تیز ) بخرم ، برم پیش مجید خراطها !
یکی دیگه از فانتزیام اینه که بچه دار بشم اسمشو بذارم پرچم و بفرستمش پُشت بوم ! بعد همسرم بگه عزیزم پرچم کجاس ؟ منم بگم پرچم بالاس ! بعد دو تایی کلی حال کنیم !
یکی از فانتزی هام اینه که این مسعود روشن پژوه رو بندازم تو یک استخر پر از تمساح و بعد بگم حالا بیا بیرون.یک و یک و یک ، دو و دو دو سه و سه
یکی از فانتزیام اینه که یه فامیل داشته باشیم اسمش سروش باشه بعد بچه دار شه بگم : سروش منتشر کرد